از آنجا که مکه حرم امن الهی است و کسی که در آنجا ساکن شده است نباید بر جان خویش خوفناک باشد و با توجه به این که حضرت مهدی(ع) رهبری است که برای روز موعود و هدایت بشریت و جهانیان ذخیره شده، ضرورت و مصلحت هر دو اقتضا میکند که این سپاه از بین رفته و قضای الهی بر آنها جاری گردد. با معجزهای الهی بیابان این سپاه را میبلعد و جز دو نفر اثری از بقیه نمیماند (این دو نفر که به بشیر و نذیر ملقب میشوند از قبیله جفهَینهاند و به همین جهت است که میگویند: «خبر یقینی را از جفهَینه بشنوید.» 13 این دو نفر مردم را از آنچه بر سر رفقا و همراهانشان آمده خبر میکنند.
علیرغم این که بنابر تقدیر الهی بخشی از سپاه سفیانی به زمین فرو میروند از آنجا که سوریه، عراق، اردن، فلسطین و منطقه وسیعی از شبه جزیره عربستان تحت سیطره سفیانی است، حکومتش در منطقه پابرجا میماند.
مدتی کوتاه پس از بلعیده شدن سپاه در بیابان حضرت مهدی(ع) حرکت میکند و او را با سپاهش به عراق بازمیگرداند. پس از آن با هم درگیر شده و حضرت بر او فایق آمده و او را به هلاکت میرساند. که این جریان در منطقه رمله اتفاق میافتد. حضرت بر تمام منطقهای که سفیانی بر آن حکومت میکرد تسلط مییابند و از این به بعد فرصت مناسبی برای پیروزی جهانی حضرت مهدی(ع) فراهم میشود. 14
در ادامه بعضی از احادیثی را که بر حرکت سفیانی تأکید دارند ـ به قدری که با توجه به منابع حدیثی برای ما مقدور است ـ بیان میکنیم.
حضرت علی(ع) فرمودند:
فرزند هند جگرخوار از وادی یابس (دره خشک وبیآب و علف) شورش میکند. مردی است که قامتش متوسط، چهرهاش زشت و کریهمنظر است، چهارشانه و درشت هیکل میباشد و در صورتش آثار آبله دیده میشود. ظاهرش یک چشم به نظر میرسد نامش عثمان و فرزند عنبسه است و از فرزندان ابیسفیان، وارد شام شده و منبر آن را تصاحب میکند. 15
امام باقر(ع) در حدیثی طولانی فرمودند:
ناچار بنی فلان حکومت را به دست خواهند گرفت و پس از آن دچار اختلافات شده و حکومتشان از هم میپاشد و پراکنده میشوند تا اینکه سید خراسانی از مشرق و سفیانی از مغرب خروج میکنند و هر کدام از منطقة خود به سمت کوفه مانند اسبان مسابقه میشتابند تا اینکه بنیفلان به دست آنها هلاک میشوند و از آنها حتی یک نفر باقی نخواهد ماند. 16
جابر جعفی از آن حضرت طی حدیث طولانی دیگری نقل میکند که فرمودند:
«.... و منادی که از آسمان ندا میدهد 17 و صدایی از ناحیه دمشق حکایت از پیروزی میکند [ سر و صداها خبر از اجتماعات و برخوردهایی است که در دمشق رخ میدهد و بیانیههایی که پس از این جریانات صادر میشود [ قریهای در شام به نام جابیه محو و ناپدید میشود 18 . بخشی از سمت راست مسجد دمشق فرو میریزد (مسجد اموی) و شورشیان مرتد از منطقه ترکها خروج میکنند و فتنة شام هم به دنبال آن میآید. سر و کله برادران ترکها هم پیدا شده و در جزیره فرود میآیند و شورشیان و از دین برگشتگان رومی میآیند تا اینکه در رمله مستقر میشوند. جابر! در آن سال درگیریهای زیادی در مغرب زمین رخ خواهد داد. ابتدای مغرب زمین که شام است به فرمان سه پرچم [ سپاه ] اصهب و ابقع و سفیانی با هم درگیر میشوند. که سفیانی با ابقع روبرو شده و با هم میجنگند و نهایتاً سفیانی او و لشکریانش را میکشد. سپس اصهب را هم به هلاکت میرساند. [ سفیانی ] در این زمان تمام همش لشکرکشی به عراق میشود که سپاهیانش در قرقیسیا درگیر شده و [در این جنگ] 100000 نفر از جباران و ستمکاران هلاک میشوند. سفیانی لشکری هفتاد هزار نفری را به سمت کوفه گسیل میدارد و آنها هم به قتل و کشتار و اسیر کردن مردم کوفه میپردازند در این زمان که اینها به چنین اعمالی مشغولند پرچمهایی از سوی خراسان نمایان میشود که منازل را به سرعت پشت سر میگذارند و در میان آنها عدهای از یاوران حضرت مهدی(ع) وجود دارند. یکی از اهالی کوفه به همراه جمعیتی ضعیف قیام میکند که فرمانده لشکر سفیانی، او را در بین حیره و کوفه شهید میکند. سفیانی جمعیتی را به سوی مدینه اعزام میکند و حضرت مهدی(ع) [ به جهت خلاصی از شر آنها ] به سمت مکه هجرت میکند. خبر خروج ایشان به فرمانده سپاه سفیانی میرسد او هم عدهای را به دنبال ایشان میفرستد که نمیتوانند به آنها دست یابند تا اینکه حضرت همانند موسی بن عمران بیمناک وارد مکه میشود.»
حضرت در ادامه فرمودند:
«پس از استقرار فرمانده سپاه سفیانی در بیداء (صحرا) ندایی از آسمان میآید که: ای صحرا این قوم را در کام خود فرو بر! دشت هم آنها را میبلعد به جز سه نفر که چهره ایشان به پشتشان برگشته نجات پیدا نمیکنند آنها از قبیلة کلب هستند و در مورد آنها این آیه نازل شده که:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا 19 .
ای کسانی که به شما کتاب داده شده در عین حال که آنچه را که در میان شماست تصدیق میکنید به چیزی که آن را نازل کردیم ایمان بیاورید قبل از آنکه چهرههایی را محو کرده و آنها را به پشت برگردانیم. 20»
امام صادق(ع) فرمودند:
«وقتی سفیانی بر مناطق پنجگانه مسلط شد، نه ماه بشمرید که به زعم هشام آن مناطق پنجگانه دمشق، فلسطین، اردن، حمص و حلب هستند. 21»
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:
«.... سفیانی خروج میکند و به اندازه مدت حمل یک زن یعنی نه ماه حکومت میکند. از شام قیام میکند و اهل شام به جز عدة کمی از ساکنان آنجا که اهل حقند بقیه مطیع او میشوند با سپاهی درنده و خونآشام به مدینه میآید تا اینکه به صحرای مدینه میرسد و خداوند آنها را در آن فرو میبرد. و این است معنای این آیه که:
وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ22 .
در هنگام بیچارگی اگر آنها را ببینی بدون هیچ وقفهایازمکاننزدیکیدچار [ عذاب ] میشوند. 23»
و امام صادق(ع) فرمودند:
«گویی سفیانی و یاران او را میبینم که بساطش را در محلههای شما در کوفه پهن کرده و منادی او ندا میدهد که هر کس سر شیعه علی را بیاورد هزار درهم میگیرد. (به دنبال این حرف) همسایه به همسایهاش حمله میکند و میگوید این از آنهاست و گردنش را میزند و هزار درهم میگیرد. و فرمانروایی بر شما در آن روز تنها از آن زنازادگان است. گویی من به صاحب برقع (روبند) مینگرم. »
-راوی پرسید: صاحب برقع کیست؟ فرمودند:
«مردی که خودتان خواهید گفت او روبند زده است به سمت شما میآید، شما را میشناسد و شما او را نخواهید شناخت از تکتک شما عیبجویی خواهد کرد؛ چرا که او زنازادهای بیش نیست. 24»
پس از تبیین جنبش سفیانی با کمک روایات شریفه و با توجه به کثرت اشاره و مطالب راجع به آن و اینکه بعضی از آیات قرآن کریم در مورد این جریان است تأکید میشود که: سفیانی واضحترین، محکمترین و قابل اعتمادترین نشانه در روایات است که نیرویش تا پیش از شنیدن شدن ندای آسمانی و فرو رفتن در بیابان کم نمیشود و همانطور که در آینده نزدیک خواهیم دید برخی دیگر از نشانهها مختص به اوست خصوصاً بلعیده شدن در زمین که مخصوص سپاهیان اوست. 25
قول به حتمی بودن سفیانی در میان نشانهها مستدل و مورد قبول همه است. شکی نیست که نمایان شدن سفیانی به بروز خسف و بلعیده شدن توسط زمین میانجامد که روایات صحیحه را اگر به روایات خسف و سفیانی ضمیمه کنیم تواتر مطلب را میرساند به علاوه که بروز سفیانی نمایان شدن اصهب و ابقع و جریان قرقیسیا را به دنبال خواهد داشت و همینطور فتنة شام و فتنههای دیار عراق و حتی بخشی از حوادث مربوط به یمنی و سید خراسانی و دیگر نشانهها هم با سفیانی در ارتباط است و از اینروست که تأکید میکنیم که سفیانی از علایم حتمی است که البته خداوند عالم واقعی به اشیا و حوادث است.
در پایان میتوان حدیثی را که شیخ طوسی در امالی و شیخ صدوق در معانیالاخبار آوردهاند ذکر کرد. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند:
« ما و خاندان ابوسفیان دو خانوادهایم که به خاطر خدا دشمن هم شدیم. ما میگفتیم خداوند راست میگوید و آنها میگفتند: دروغ میگوید، ابوسفیان با پیامبر(ص) جنگید، معاویة بن ابی سفیان با علی(ع)، یزید بن معاویه با حسین بن علی(ع) و سفیانی هم با قائم(عج) میجنگد. »26
..........................
بخش اول
در این قسمت به اهم حوادثی که در ماه رجب و در واقع پنج ماه پیش از ظهور حضرت اتفاق خواهد افتاد اشاره خواهیم کرد که این مطالب را از روایاتی که در اینباره بودهاند استخراج نمودهایم.
1 ـ باران شدید و فراوان
در سالی که بناست حضرت مهدی(ع) ظهور کنند قحطی به طور جدی شیوع یافته و در بیستم ماه جمادیالاول چنان بارانی میبارد که از زمان منزل گرفتن حضرت آدم در زمین بیسابقه است که این باران تا دهم ماه رجب ادامه مییابد. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند:
وقتی قیام قائم(ع) نزدیک شود در ماه جمادیالثانی و ده روز از رجب بر مردم بارانی میبارد که خلائق همانند آن را ندیده باشند 1 .
و شیخ مفید در الارشاد چنین آورده است که:
سپس به بیست و چهار باران ختم میشود که زمین را پس از مرگش زنده میکند و برکاتش نمایان میشود. 2
همانگونه که از این روایات برمیآید از علایم قریبالوقوع ظهور حضرت مهدی(ع) نزول بارانهای شدید و آبهای فراوان آسمانی است که به نوعی برای [ عصر ] ظهور زمینه چینی شود تا زمینها برای زراعت و کشاورزی پربار و بابرکت، پس از این حالت فقر و خشکسالی که داشتهاند آماده شود.
بارش باران عادی چیز عجیب و خارقالعادهای نیست جز اینکه مدت یا میزان آن بارش غریب باشد که بنابر روایات موجود، تأکید بر این بارانها به جهت بیان و ابراز اعجازگونه بودن آنهاست. با توجه به آنچه گفته شد حقیقت صحبت امیرالمؤمنین(ع) را میفهمیم که فرمودند:
شدیداً از آنچه میان ماه جمادی و رجب واقع میشود در عجبم. 3
نظریات مختلفی درباره مدت این بارانها بیان شده است. حجةالاسلام علی کورانی در کتاب خود مینویسند:
بعید نیست که این بارانی که از جمادی تا رجب ادامه دارد پس از ظهور حضرت نازل شود؛ چرا که تعدادی از علایم ظهور از باب توسع و گستردگی محدوده [عصر ظهور] به این عنوان نامگذاری شده است 4 .
لکن نظر آیتالله سید محمد صادق صدر که آن را از نشانههای ظهور برمیشمرند قابل قبولتر به نظر میرسد. ایشان چنین میگویند:
با توجه به فراوانی آب و باران نازل شده بهتر است آن را پیش از ظهور بدانیم؛ چرا که اگر پس از ظهور واقع شود مانع برخی از فعالیتها و وعدههایی میگردد که بناست حضرت آنها را انجام دهند و بدانها جامة عمل بپوشانند، پس مقدم دانستن آن بر ظهور هم فایدههای متعارف باران را در بر خواهد داشت و هم با دیگر فواید اثری دو چندان میتوان برای آن تصور کرد. 5
البته این نکته را هم متذکر شویم که احادیث و روایات به مکان و کیفیت بارش این بارانها اشارهای نکردهاند اما آنچه مهم است این است که این بارانها را به عنوان نشانه و علامتی برای نزدیک شدن زمان ظهور در نظر بگیریم حال چه نحوة باریدن آن با بقیه بارانها متفاوت باشد، چه مقدار و یا مکان آن.
2 ـ شورش سفیانی (از علایم حتمی ظهور)
مردی شورش میکند که به او سفیانی گفته میشود (از تبار ابوسفیان و از نسل یزید بن معاویه) در وادی یابس (تنگه بیآب و علف) که در محدودة شامات ( میباشد نمایان میگردد. او سمبل و نمونه آن دسته از حکام و فرمانروایان کشورهای اسلامی است که در عین انحرافاتشان با حق سرف ستیز دارند که بعد از وی چنین کسانی دیده نخواهند شد و پس از او نسل چنین سردمدارانی منقرض خواهد شد. زمان خروج و شورش او ـ طبق روایات معتبره ـ 6 در ماه رجب است و احتمالاً در دهه آخر و روز جمعه باشد که میان ظهور حضرت در مکه مکرمه و شورش سفیانی تنها شش ماه فاصله است.
امام صادق(ع) میفرمایند:
سفیانی از نشانههای حتمی است و [ آغاز ] شورش او در ماه رجب خواهد بود. بر نواحی و شهرهای پنجگانه، نه ماه حکومت میکند و [ حکومتش ] حتی یک روز هم بیش از 9 ماه طول نخواهد کشید. 7
امام باقر(ع) میفرمایند:
سفیانی و قائم(ع) هر دو در یک سال [ نمایان میشوند ] هستند. 8
در حدیث فرمودند:
خارج شدن سفیانی و یمنی و سید خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است. به همان ترتیب که دانههای تسبیح به دنبال هم میآیند، آنها هم پشت سر هم و بلافاصله نمایان میشوند. 9
در این حدیث هم چنین بیان کردند:
علیبنابیطالب(ع) به من فرمودند: درگیری دو سپاه در شام با یکی از آیات الهی است.
از ایشان پرسیدند: چه آیهای، یا امیرالمؤمنین؟
فرمودند: لرزشی شدید در شام به وجود میآید (شاید اشاره به زمین لرزههای مورد بحثمان باشد) و بیش از صد هزار نفر کشته میشوند که این جریان را خداوند مایة رحمت و آرامش مؤمنین و عذاب کافران قرار میدهد.
وقتی چنین شد به سوارانی بنگرید که مرکبهای (یابو) سیاه و سفید و گوش و دم بریده و پرچمهای زرد دارند.
هر که را از مغرب تا شام که در مسیرشان باشد میکشند. این جریان در زمان بیتابی و اندوه شدید و مرگ سرخ رخ میدهد پس از آن منتظر فرو رفتن قریه و روستایی در دمشق باشید که به آن مرمرسا 10 گفته میشود، و سپس پسر هند جگرخوار از وادی یابس (دره بیآب و علف) شورش میکند تا اینکه بر منبر دمشق قرار بگیرد. وقتی چنین شد منتظر خروج و قیام مهدی(ع) باشید. 11
که این حدیث آغاز حرکت سفیانی را به خوبی ترسیم میکند.
شاید بهترین تحلیل و بیان از فعالیتهای سفیانی و مصیبتها و سختیهایی که جامعه اسلامی را بدان مبتلا میکند سیدجلیلالقدر علامه سید محمد صادق صدر داشته باشد که صحبتهای ایشان را با اندکی دخل و تصرف در اینجا میآوریم:
دمشق (شام) در آن زمان میدان جنگهای داخلی و تنازعات مسلحانه میان گروههای سهگانه (تحت فرمان ابقع، اصهب و سفیانی... که مانند مرکز ثقل نیروهای سیاسی و نظامی میشود) خواهد شد. هر سه از صراط مستقیم حق منحرف گشتهاند و هر کدام تاج و تخت و حکومت را برای خود میطلبند ـ روایات تفکرات و عقاید آنها را برای ما به روشنی بیان کردهاند ـ ابقع و سپاهیانش با سفیانی میجنگند که منجر به پیروزی سفیانی و کشته شدن ابقع و یارانش میشود.
در جنگ سفیانی با اصهب هم چنین اتفاقی تکرار میشود. و فاتح نهایی جنگها سفیانی است. این اتفاقات مصداق بارز این آیه است که:
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ 12 .
احزاب با هم بر سر آنچه در میانشان بود اختلاف کردند پس وای بر آنها [ از آنچه ] در قیامت [ بر سر آنها خواهد آمد ] .
مقر فرماندهی سفیانی در زمان حکومتش شام خواهد بود و اهالی آنجا از او پیروی خواهند کرد (به جز تعداد کمی) سفیانی در این زمان بر مناطق پنجگانة دمشق، حمص، فلسطین و اردن و قنسرین حکومت میکند.
وقتی که تا این حد مسیر را برای خود هموار میبیند به عراق هم طمع میکند و به این فکر میافتد که سپاهی را به آنجا گسیل دارد. لذا با سپاهی که حداقل هشتاد هزار نفر نیرو دارد و خود فرماندهی آن را برعهده گرفته به آنجا میرود. در میان راه با سپاهی که فرمانروای عراق برای دفع و مقابله با آنها گسیل داشته مواجه میشود. این دو سپاه با هم در منطقة قرقیسیا (واقع در سوریه و در نزدیکی عراق) مشغول پیکار میشوند. ترکها [ روسها ] و رومیان [ اروپاییان و آمریکاییها ] هم به آتش جنگ دامن زده و خود هم در آن شرکت میکنند. جنگ طولانی و شدیدی واقع میشود و حدود 000/100 نفر از ستمکاران و جباران در آن کشته میشوند که مقصود از ستمکاران آن دسته از گنهپیشگان منحرفی است که در آن زمان هلاک میگردند. به این جهت منطقه از شر عمده این سپاهیان که ممکن بود پس از ظهور حضرت مهدی(ع) در مقابل او جبهه بگیرند خلاص میشود.
در این کشت و کشتار بزرگ هم سفیانی پیروز میشود و وارد عراق میگردد. در آنجا در «ارضالجزیره» (بینالنهرین عراق) به ناچار با یمنی روبرو میشود که بر او هم فایق آمده و آنچه را که سپاهیان یمنی طی جنگهای خود در منطقه به دست آورده بودند تصاحب میکند؛ سپس راهی کوفه شده و در آنجا دست به کشتار و اعدام و اسیر کردن مردم میزند. یاوران و یاریگران خاندان حضرت محمد(ص) را به همراه یکی از منسوبین به اهل بیت(ع) شهید میکند. سپس جارچی او در کوفه ندا میدهد که هر کس سر یکی از شیعیان علی(ع) را بیاورد هزار درهم (مژدگانی) میگیرد. لذا همسایه به همسایهاش به این بهانه که در اسلام هم مذهب نیستند حمله کرده و میگوید: «این هم از آنهاست. گردنش را میزند و سر او را به حکومت سفیانی تحویل داده و از آنها هزار درهم میگیرد.»
جنبشهای ضعیف و سرپیچیهای کوچکی که در کوفه توسط اهالی آن رخ میدهد نمیتوانند این شهر را از سیطرة سپاه سفیانی خلاص کنند بلکه سفیانی رهبر این جنبش را مابین حیره و کوفه به شهادت میرساند و پس از آن هم خونهای زیادی بر زمین ریخته میشود.
با هموار گشتن جریان حکومت وی در عراق به لشکرکشی به ایران هم طمع کرده و راهی آنجا میشود. حوالی شیراز (باب اصطخر) در کارزار و میدان جنگی با سید خراسانی روبرو میشود.
سفیانی در عین حال به حکومت بر دیار حجاز هم طمع کرده و سپاهی را به فرماندهی خزیمه که از بنیامیه است بدانجا اعزام میکند (اکثر روایات بر اینکه خود سفیانی در این سپاه نیست تأکید میکنند). سپاه با تمام نیروها و امکاناتش به سمت مدینه حرکت میکند و این در حالی است که در این ایام حضرت مهدی(ع) در آغازین روزهای ظهور خویش در مکه به سر میبرند و پیگیر اخبار سفیانی هستند. سفیانی سپاهی مجهز را به سمت مکه گسیل میدارد تا به قتل و کشتار بیرحمانه آن حضرت و سپاهیانشان اقدام کنند. آنگونه که از سیاق روایات برمیآید این سپاه همان سپاهی است که سه روز به غارت و کشتار مردم مدینه و تخریب مسجدالنبی(ص) مشغول بوده است.
خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشتهاند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه میفرماید: «هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است».
در روایات اسلامی، به ویژه روایاتی که به طریق اهلسنّت از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله نقل شده از فتنهای سخن به میان آمده که به تعبیر روایات بزرگترین فتنة آخرالزّمان است و از آغاز آفرینش آدم تا روز قیامت فتنهای به مانند آن نیامده است. از این رویداد بزرگ و فتنة سهمگین در روایات به «خروج دجّال» تعبیر شده است.
با وجود آنکه روایات فراوانی در زمینة ویژگیهای دجّال و اعمال و رفتار او نقل شده است،1 ولی باید اعتراف کرد که درک همة وجوه این موضوع به راحتی امکانپذیر نیست و نمیتوان به تصویری کامل و بدون ابهام از این پدیدة عجیب و بیمانند دست یافت. با این حال، با توجّه به ضرورت شناخت این رویداد آخرالزّمانی و اهمیّت آماده شدن برای رویارویی با این فتنة جهانگستر، در این مقاله با بهرهگیری از روایات به تبیین برخی از وجوه فتنة دجّال میپردازیم.
1. معنا و مفهوم دجّال
«دجّال» بر وزن فعّال صیغة مبالغه است که در ادبیات عرب برای دلالت بر زیادی انجام کار از سوی فاعل به کار میرود. در کتابهای لغت، احتمالهای متعددی برای ریشه و معنای این واژه مطرح شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) واژة دجّال از «دُجَیل» به معنای «قَطْران»2 گرفته شده است، گفتنی است اعراب در گذشته، بدن شتران خود را برای پوشاندن عیوب آنها با ماده سیاهرنگی به نام قطران میپوشاندند و در عرف عرب به پوشاندن کامل بدن شتر با این ماده «تَدجیل» میگفتند. از آنجا که دجّال نیز چون قطران سراسر زمین را میپوشاند، از او با این عنوان یاد میشود.
ب) واژة یاد شده از «دَجْل» به معنای «دروغ»و «فریب» مشتق شده و دلیل نامگذاری دجّال به این نام این است که او ادّعای پروردگاری میکند و این کار از بزرگترین دروغهاست.
ج) ریشة لغت دجّال، «دَجْل»، به معنای «در نوردیدن» است و از این رو این نام به دجّال اطلاق میشود که او بیشتر مناطق جهان را درمینوردد و تحت سلطة خود درمیآورد.
د) دجّال از «تَدجیل» به معنای «پوشاندن» ریشه گرفته است و به این دلیل دجّال را با این نام میخوانند که او با کفرش مردم را میپوشاند یا زمین را با فراوانی لشکریانش میپوشاند یا اینکه حق را با باطل میپوشاند.
هـ) این واژه از «تَدجیل» گرفته شده که به معنای «زراندود کردن» برای فریب است. بنابر این قول، دلیل نامگذاری دجّال به این نام این است که او با دروغ و نیرنگ خود و همچنین با بیان کردن خلاف آنچه در دل دارد، باطل را حق جلوه میدهد و موجب فریب مردم میشود.
و) لغت دجّال از «دُجال» به معنای «طلا» یا «آب طلا» مشتق شده است؛ چون دجّال در هر جا که قدم میگذارد گنجهای طلا نیز با او همراه است.
ز) ریشة این لغت «دَجّاله» به معنای «گروه بزرگ همسفران» است و به این دلیل دجّال را به این اسم نامگذاری کردهاند که او سراسر زمین را با هواداران فراوان خود میپوشاند.
ح) این واژه از لغت «دَجال» به معنای «سرگین»، گرفته شده است؛ زیرا دجّال نیز مانند سرگین گسترة زمین را با اعمال خود آلوده میکند.3
مؤلف لغتنامة «تاج العروس» پس از نقل اقوال یاد شده مینویسد: «...بهترین وجه آن است که گفت: دجّال به معنای بسیار دروغگوست و دروغ او سحر، فریب، تهمت، حقپوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد».4
2. دجّال در روایات
با نگاهی اجمالی به مجموعه روایتهایی که در زمینة خروج دجّال و رویدادهای وابسته به آن نقل شده است، با موضوعها و سرفصلهای متعدّدی روبهرو می شویم که بررسی کامل همة آنها نیازمند پژوهشی ژرف و گسترده است. در این مجال اندک، برخی از این موضوعها و سرفصلها را بررسی میکنیم.
الف) حتمی بودن خروج دجّال: در روایات متعدّدی بر گریزناپذیر بودن خروج دجّال، به عنوان یکی از رویدادهای آخرالزّمان یا نشانههای قیامت، تأکید شده است. از جمله در روایتی که امیرمؤمنان علی علیهالسلام از پیامبر گرامی اسلام نقل میکند، میخوانیم: «پیش از ساعت [قیامت] ده رویداد گریزناپذیر است: [خروج] سفیانی، [خروج] دجّال و...».6
در برخی روایات حتمی بودن خروج دجّال به مانند حتمی بودن ظهور امام مهدی علیهالسلام دانسته شده و انکار آن کفر به شمار آمده است. از آن جمله میتوان به روایت نبوی زیر اشاره کرد: «هر کس خروج مهدی را منکر شود به آنچه بر محمّد نازل گشته، کافر شده است و هر کس نزول عیسی را منکر شود کافر شده و هر کس خروج دجّال را انکار کند، کافر شده است».7
ب) بزرگی فتنة دجّال: در بسیاری روایات بر این موضوع تأکید شده که فتنة دجّال، فتنهای بزرگ و بیمانند است. براساس یکی از این روایات، پیامبر اعظم در یکی از خطبههای خود میفرماید:
«ای مردم! بر روی زمین فتنهای بزرگتر از فتنه دجّال نبوده است، خدای تعالی هیچ پیامبری را برانگیخته، مگر اینکه امّتش را از او برحذر داشته است».8
در روایت دیگری، در همین زمینه از پیامبر صلیاللهعلیهوآله چنین روایت شده است: «از آفرینش آدم ـ درود خدا بر او باد ـ تا برپایی قیامت، امری بزرگتر از دجّال نبوده است».9
ج) هشدار همة پیامبران دربارة خروج دجّال: خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشتهاند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه میفرماید: «هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است».10
د) ضرورت پناه بردن به خدا از شرّ دجّال: در روایات فراوانی بر ضرورت پناه بردن به خدا از شرّ فتنة دجّال سفارش شده است. از جمله در روایتی، از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله چنین نقل شده است: «هر یک از شما هنگامی که از تشهّد پایانی فارغ شدید، باید که از چهار چیز [به خدا] پناه برید: از عذاب جهنّم، از عذاب قبر، از فتنه زمان زندگی و مرگ و از شرّ مسیح دجّال».11
در برخی روایات نیز توصیههایی برای در امان ماندن از شرّ فتنه دجّال شده است، از جمله در یکی از روایات نبوی میخوانیم: «هر کس ده آیة ابتدایی سورة کهف را حفظ کند، از فتنة دجّال در امان میماند.12
ه) آثار شیعی دجال ندارند :پیش از بررسی ویژگیهایی که در روایات برای دجّال برشمرده شده، لازم است یادآور شویم که در منابع روایی شیعه برخلاف منابع اهل سنّت، کمتر به موضوع دجّال پرداخته شده است تا آنجا که در کتابهایی مانند «الکافی» ثقةالاسلام کلینی رحمهالله، کتاب «الغیبة» نعمانی رحمهالله و «الإرشاد» شیخ مفید رحمهالله که در آنها روایات فراوانی در مورد نشانههای ظهور نقل شده، حتی یک روایت هم دربارة دجّال نیامده است و مجموع روایاتی که در «کمالالدّین و تمام النّعمه» شیخ صدوق رحمهالله و کتاب «الغیبة» شیخ طوسی رحمهالله دراینباره نقل شده است، به ده مورد هم نمیرسد. افزون بر این، بیشتر روایتهایی که از طریق اهل سنّت دربارة دجّال و ویژگیهای او نقل شده گرفتار ضعف سند یا افسانه پردازی و بیان مطالب عجیب و غریب و دور از ذهن است.
و) دجال رمزی: با توجّه به مطالب یاد شده، برخی از نویسندگان معاصر، در اصل وجود دجّال یا ویژگیهای او تردید کرده و در نهایت معتقد به رمزی و کنایهای بودن ویژگیهای دجّال و انطباق نداشتن این ویژگیها بر شخص یا موجود معین و مشخص شدهاند. سید محمّد صدر، پس از آنکه دوازده ویژگی دجّال را با استفاده از روایات برمیشمارد، در بررسی این ویژگیها مینویسد: «بیتردید در اینکه اگر از مفاهیم رمزی و کنایی این عبارات صرف نظر کنیم هیچ یک از آنها را نمیتوانیم بپذیریم و نمیشود آنها را صحیح دانست؛ زیرا از نظر ضوابط سندی اکثر آنها اخبار واحدی میباشند که قابل اعتماد نیستند و اگر از ضوابط سندی نیز صرف نظر کنیم میبینم که در این روایات مطالبی اعجاز آمیز به دجال نسبت داده شده است. با اینکه وی شخصی کافر و سرکش و طاغی است و قبلاً گفتیم که صدور معجزه از یک شخص کافر ممکن نیست.... با وجود این نقاط ضعف، امر از دو حال خارج نیست یا باید تمامی این اخبار را مردود بدانیم یا اینکه بر یک معنای رمزی و کنایی برخلاف معنای ظاهری حمل کنیم و روشن است که حمل بر معنای رمزی از کنار گذاشتن و مردود دانستن بهتر است».13
یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز پس از بیان روایات دجّال، درباره آن تردید کرده و مینویسد: «ریشة داستان دجّال را باید در کتاب مقدّس و در بیان نصاری پیدا کرد. بعد از آنکه، اکثر احادیث آن و تفصیلاتش در کتب اهل سنّت و به طرق آنهاست. به هر حال، اصل قضیه دجّال به طور اجمال، بعید نیست صحت داشته باشد، لیکن تعریفات و توصیفاتی که دربارهاش شده مدرک قابل اعتمادی ندارد. پس بر فرض اینکه اصل قضیة دجّال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانههایی آمیخته شده صورت حقیقی خود را از دست داده است».14
برای مطالعه کامل این نظریه اینجا را کلیک کنید.
ز) ویژگیهای دجّال: پس از این مقدّمه به بررسی مهمترین ویژگیهای ظاهری و رفتاری دجّال میپردازیم. براساس روایات، کافر بودن، ادّعای پروردگاری کردن، درنوردیدن سراسر جهان، عمر طولانی داشتن، یک چشم بودن و... از مهمترین ویژگیهای دجّال است. برای روشنتر شدن این ویژگیها، چند روایت را که در این زمینه وارد شده است، بررسی میکنیم.
در یکی از احادیث نبوی، دجّال اینگونه توصیف شده است: «من دربارة دجال با شما سخن گفتم و بیم آن دارم که شما آن درک نکنید. مسیح دجّال مردی کوتاه قد با پاهایی فاصلهدار و مویی پیچان (مجعّد) است، یک چشم بیشتر ندارد و چشم دیگر او به طور کلّی محو شده و هیچ برآمدگی و فرو رفتگی از آنان باقی نمانده است. اگر [امر او] بر شما مشتبه میشود بدانید که پروردگار شما یک چشم نیست و شما هرگز پروردگار خود را نمیبینید تا اینکه از دنیا بروید».16
دراینباره همچنین از پیامبر اعظم علیهالسلام نقل شده است که فرمود: «دجّال کسی است که چشم چپ او نابیناست و در میان پیشانی او نوشته شده است: کافر. بر چشم او ناخنکی17 بزرگ است». 18 در روایت نبوی دیگری که در منابع روایی شیعه نیز نقل شده است، دربارة ویژگیهای دجّال چنین میخوانیم: «ای مردم! خداوند پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه قومش را از دجّال ترسانید و خدای تعالی آن را تا به امروز بر شما تأخیر انداخته است و اگر امر بر شما مشتبه شد بدانید که خداوند یک چشم نیست و دجّال بر حماری که فاصلة بین دوگوشش یک میل است خروج میکند و بیشتر پیروان او یهود و زنان و اعرابند و به همة کرانههای زمین جز مکّه و دو حومة آن و مدینه دو حومة آن درآید.19
در روایتی که از امیرمؤمنان علیهالسلام نقل شده است، آن حضرت در پاسخ «اصبغ بن نباته» که از آن حضرت دربارة ویژگیهای دجّال پرسیده بود، میفرماید: «دجّال صائد بن صائد [صید] است و بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و نیک بخت کسی است که او را تکذیب نماید. او از شهری خروج کند که به آن اصفهان گویند. از قریهای که او را یهودیه میشناسند. چشم راستش ممسوح [نابینا] است و چشم دیگرش که بر پیشانی اوست آنچنان میدرخشد که گویی ستارة سحری است و در آن علقهای است که با خون در آمیخته و میان دو چشمش نوشته شده است: «کافر» و هر کاتب و بیسوادی آن را میخواند و در دریاها فرو میرود، آفتاب با او حرکت میکند و در مقابلش کوهی از دود است و پشت سرش کوه سفیدی است که مردم آن را طعام پندارند. در قحطی شدیدی در حالی که بر حمار سپیدی که فاصله هر گامش یک میل است، سوار شده خروج میکند و زمین منزل به منزل زیر پایش در نوردیده شود و بر آبی نگذرد جز آنکه تا روز قیامت فرو رود و با صدای بلندی که جن و انس و شیاطین در شرق و غرب عالم آن را میشنوند، میگوید: «ای دوستان من! به نزد من آیید، من کسی هستم که آفرید و هماهنگی بخشید و اندازهگیری کرد و راه نمود. من پروردگار والای شما هستم». در حالی که آن دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشمی است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود و پروردگار شما یک چشم نیست و غذا نمیخورد و راه نمیرود و زوالی ندارد».20
ح) سرانجام دجّال: در مورد سرانجام دجّال و اینکه او به دست چه کسی نابود میشود، با دو دسته روایت روبهرو هستیم. در دستهای از روایات تأکید شده است که دجّال به دست حضرت مهدی علیهالسلام کشته میشود و در دستهای دیگر از روایات از حضرت عیسی علیهالسلام به عنوان کشندة دجّال یاد شده است.
در نخستین روایت دستة اول که از امیر مؤمنان علی علیهالسلام نقل شده است، در این زمینه چنین میخوانیم: «آگاه باشید که بیشتر پیروانش فرزندان نامشروع و اصحاب طیلسان21 (جامههای) سبز (یا یهودیان) هستند. خداوند او را در گردنة «افیق»22 به دست کسی که عیسی بن مریم علیهالسلام پشت سر او نماز میخواند، سه ساعت گذشته از روز جمعه به هلاکت میرساند».23
امام صادق علیهالسلام نیز دراینباره میفرماید: «روز نوروز روزی است که خداوند در آن روز قائم ما اهل بیت و واپسین ولی امر را بر دجّال پیروز میگرداند و او را در کناسه کوفه به دار میزند».24 در یکی از روایات دستة دوم، به نقل از پیامبر اعظمصلیاللهعلیهوآله چنین آمده است: «در همین حالت که وی بدین گونه میگذارند، خداوند عزّ و جلّ مسیح پسر مریم علیهالسلام را برمیانگیزد و او نزد منارة سفید سمت شرقی دمشق در پوششی زرد نازل میشود در حالی که دستش را بر شانههای دو فرشته گذاشته است دنبال او میرود تا اینکه او را در نزدیکی دروازة «لدّ»25 شرقی مییابد و او را میکشد».26
در این زمینه، همچنین از پیامبر گرامی اسلامصلیاللهعلیهوآله نقل شده است که فرمودند: «دجال در امت من خارج میشود و به مدت چهل روز یا چهل سال یا چهل شب یا چهل ماه در میان آنها زندگی میکند تا اینکه خداوند عیسی بن مریم علیهالسلام را برمیانگیزد ـ در حالی که او مانند بن مسعود ثقفی است ـ و او بر دجال غلبه میکند و نابودش میسازد».27 با توجّه به روایات یاد شده، اظهار نظر قطعی در مورد چگونگی از بین رفتن دجّال امکانپذیر نیست و به ناچار علم آن را به خدا واگذار میکنیم.
ط) دجّال و دیگر مدّعیان دروغین: نکتة دیگری که از روایات دربارة دجّال به دست میآید این است که پیش از خروج دجّال اصلی، دجّالها یا کذّابهای فراوانی خروج میکنند که هر یک به نوعی موجب فریب و گمراهی مردم میشوند. در روایتی که انس بن مالک از پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله نقل کرده، در این زمینه چنین آمده است: «پیش از خروج آن دجّال، افزون بر هفتاد دجّال خروج میکند».28
پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآله در روایت دیگری دراینباره میفرماید: «در آخرالزّمان دجّالهای دروغگویی خواهند آمد. آنها احادیثی را به شما عرضه میکنند که نه شما و نه پدرانتان آنها را نشنیدهاید، پس برحذر باشید که آنها شما را گمراه نکنند و نفریبند».29 همچنین از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «همانا به زودی در امّت من، سی مدّعی دروغین برخواهند خاست که همة آنها گمان میکنند، پیامبر است در حالی که من خاتم پیامبرانم و هیچ پیامبری پس از من نیست»30 با توجّه به روایات یاد شده و روایات فراوان دیگری که در این زمینه نقل شده است،31 میتوان گفت که دجّال با ویژگیهایی که در این مقاله برشمردیم یک مصداق بیشتر ندارد و موارد دیگری که در روایات اخیر از آنها تعبیر به دجّال شده، صرفاً از باب همانندی با دجّال واقعی از نظر بیان ادّعاهای خلاف واقع و فریفتن مردم بوده است، نه اینکه واقعاً دهها دجّال با ویژگیهای منحصر به فردی که در اینجا به آنها اشاره کردیم در آخرالزّمان خروج میکند.
با توجه به مجموعه مطالبی که در این مقاله بیان شد، درمییابیم که فتنة دجّال فتنهای سهمگین، پیچیده و بسیار گمراه کننده است که باید برای در امان ماندن از آن تنها به خدای بزرگ پناه برد. 33
ابراهیم شفیعی سروستانی
تنظیم و تلخیص: گروه دین و اندیشه - عسگری
1. ر.ک: معجم أحادیث الإمام المهدی علیهالسلام، ج 2، ص137-5؛ لطفالله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ج 3، صص 103-111.
2. «قطران» مادة رقیق و چسبنده و سیاه رنگی است که با جوشاندن چوب و زغال و مانند آن به دست میآید و برای نگهداری چوب از پوسیدگی به کار میرود. (فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1649).
3. ر.ک: سیّد محمّد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 14، ص 228، مادة «دجل»؛ سعید الخوری اشرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ج 1، ص 320؛ فخر الدّین الطریحی، مجمع البحرین، بیروت، مؤسسة الوفا، 1403 ق.، ج 5، ص 369؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه، ج 7، ص 10481.
4. تاج العروس، ج 14، ص 228.
5. محمّد خزائلی، اعلام قرآن، تهران، امیرکبیر، 1378، ص 479.
6. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 436، ح 426؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 209، ح 48.
7. فرائد السمطین، ج 2، ص 334، ح 585.
8. ابن حماد، الفتن، ج 2، ص 517، ح 1446.
9. همان، ص 518، ح 1450.
10. احمد بن حنبل، مسند، ج 5، ص 221.
11. همان، ج 2،ص 237. محمّد بن مسلم، صحیح، ج 1، ص 412، باب 25، ح 588.
12. صحیح مسلم، ج 1، ص 555، ح 809
13. سید محمد صدر، تاریخ غیبت کبرا، ترجمة سیّد حسن افتخارزاده، صص 642ـ643.
14. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، صص 225ـ226.
15. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمة علیاکبر مهدیپور، ج 2، ص 1143.
16. الفتن، ج 2، ص 519، ح 1454.
17. «ناخنک» یک ضایعه گوشتی مثلثی شکل است که از سفیدی چشم «ملتحمه» روی سیاهی چشم «قرنیه» کشیده میشود. این ضایعه در طرف بینی است. (ر.ک: http: //www.daneshnameh.roshd.ir)
18. الفتن، ج2، ص 519، ح 1455.
19. شیخ صدوق، کمالالدّین و تمام النّعمه، ترجمة منصور پهلوان، ج 2، ص 319، بحارالانوار، ج 52، صص 193-194.
20. کمالالدّین و تمام النّعمه،ج2، صص 313ـ314.
21. «طیلسان» جمهای است که بدن را احاطه میکند و برای پوشیدن میبافند عاری از تفصیل و دوزندگی و آن پوششی است مدور و سبز بدون دامان که تار یا پود آن از پشم است و خواص از علما و مشایخ آن را پوشند و آن پوشش پارسیان بوده است.(لغتنامه(دهخدا)، ج10، صص 15603-15604.
22.در لغتنامه دهخدا آمده است که «اَفیق» اسم چند محل است: ا. اسم شهری بود که در مرز و بوم یهودا و بن یامین به طرف شمال غربی اورشلیم در نزدیکی سوکوه واقع بود و الان آن را «بلند الفوقه» گویند که در آنجا اسرائیلیان از فلسطینیان شکست یافته... تابوت عهد نیز از ایشان گرفته شد و.... (ر.ک: لغتنامه، ج2، ص 3107.
23. بحارالانوار، ج 52، ص 194.
24. همان، ص 308، ح 84.
25.«لدّ» روستایی در نزدیکی بیتالمقدس، در سرزمین فلسطین است. دروازه لد(باب لد) در برخی روایات محل فرود آمدن حضرت عیسی علیهالسلام معرفی شده است. مراصدالاطلاع، ج3، ص 1302.)
26. صحیح مسلم، ج 4، ص 2250، ح 7.
27. صحیح مسلم، ج 4، ص 2258، باب 23، ح 2940؛ مستند احمد، ج2، ص 166.
28.. الفتن، ج2، ص 519، ح 1455.
29. صحیح مسلم، ج 1، ص 12، ح 7.
30. مسند احمد، ج 5، ص 278.
31. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: معجم احادیث الامام مهدی علیهالسلام، ج 2، صص 43-32.
32. تاریخ غیبت کبری، ص 662.
33. برای مطالعه بیشتر در زمینه موضوع دجال ر،ک: سعید ایوب، عقیدة المسیح الدجال فی الادیان (قراءة فیالمستقبل)، چاپ اول: بیروت، دارالهادی، 1411 ق؛ ابن کثیر دمشقی، المسیح الدجال، تحقیق: ابومحمد اشرف ابن عبدالمقصود، چاپ اول: بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، 1419 ق.
آنان که به غرب می شتابند خائن به امام و انقلابند
ای آنکه به غرب می گریزی با غرب چگونه می ستیزی
ای بی خبر از سیاست و دین بست کن سر جای خویش بنشین
ای تیر و کمان به کف گرفته مولای مرا هدف گرفته
ای خون به دل امام کرده بر نفی ولی قیام کرده
آیا خبر از معاد داری ؟
کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت
اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت
چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید
تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت
به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم
یواشکی من و این چشم های مانده به راهت
هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم
صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت
چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت
نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت
چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت
چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت
چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت
به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت
شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی
خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت
تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند
به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت
دعاترین دعاها همین دعای نگار است
امان بده که بمیرم به پای بقیت الاه
.: Weblog Themes By Pichak :.